امشب است!
بنشین و بشمار٫ بشمار٫ بشمار و بشمار
سیصد و شصت پنج ضربدر بیست و چهار منهای ساعت هایی که لبخند بر لبانت بود
و سیصد و شصت و پنج منهای روزهایی که از خودت راضی بودی
و تعداد دوستانت به توان یک عدد ثابت منهای دفعاتی که حس کردی یکی از دوستانت را شاد کردی
(و خودشان حس کردند که شاد شدند.)
بشمار
تعداد ملت ضربدر سیصد و شصت و پنج٫ ضربدر دو(!!!) منهای لبخند هایی را که از لب ملت جاری ساختی.
و تعداد امت ضربدر سیصد و شصت و پنج٫ ضربدر نیم(!!!) منهای اشک های شوقی را که بر چشم ها نشاندی
(swap)
.
بشمار
دل هایی را که (؟!)
{نه! اشتباه شد}
بشمار
تعداد کل آدم های دوست داشتنی منهای دل هایی را که بدست آوردی (بدون هیچ type cast ای!)
و بشمار
هر چیز خوب دیگری که دوست داشتی بدست بیاوری
و هر کار خوب دیگری که دوست داشتی انجام دهی
وقت هست
جوجه های پاییزی را بعدا می شماریم
(شاید هم خودشان حوصله شان سر رفت و خودشان خودشان را شماردند.)
*و این هیچ چیزی از ارزش جوجه های پاییزی کم نمی کند٫ فقط خبر از مستقل شدنشان می دهد
و البته مرد شدنشان...
و شاید باید قبلا می شماردیمشان قبل از اینکه تعدادشان انقد کم (یا زیاد) می شد...
و به توان برسان همه ی کارهایی را که می خواستی انجام بدهی و انجام ندادی
نگران نباش
بگذار از ظرفیت عدد شماری مغزت بیشتر شود
(عدد منفی نامعتبر است٫ در آخر کار مجبوری صفرش کنی)
لبخند+هندوانه+انار
- ۰ نظر
- ۳۰ آذر ۹۰ ، ۱۸:۵۰