RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

۳ مطلب در آذر ۱۳۹۳ ثبت شده است

تو دیگر هیچگاه مخاطب‌ اینجا نیستی.


* می‌فهمی باید از اجسام مادی موجود زندگی در زمان حال‌ت بهترین استفاده‌ها را ببری تا ‌حالت حال‌ت را خوب کنی. اجسام‌ی که اطراف‌ت جمع کرده‌ای و هر روز طمع اجسام دیگری را داری، وای بر تو. :بدان حال مفهوم دیگریست.


رویه‌ی پینگ‌پنگ

کلاس‌ه سازدهنی

استخره مفت

هندزفری‌ه بلوتوث

ویالون‌ه ناکوک

و من‌ه فراموش‌کار

  • 301 Moved Permanently

از خواب پا‌ میشم، خیلی تند و سریع شروع می‌کنم به انجام کارهای روزمره و غیره [روزمره]. همینطور چند روز میگذره و زندگی رو دور تند داره پیش میره. یه دفعه وسط کلاس استاد یه سوال ازم می‌پرسه، تا میام جواب بدم صدای گوشیم رو میشنوم، هول می‌شم٫ دنبالش میگردم، تو جیبم، زیر میزم، نیست. توی کیفم، نه مثل اینکه واقعا نیست، ولی مطمئنم گوشی خودمه، استرس می‌گیرم، حالا استاد چه کار می‌کنه، چه آب‌رو ریزیی.

توی ذهنم می‌گذره بچه ها چی می‌گن، می‌خندند، میان کمک ... ولی هیچ‌کدوم حتی تکون هم نمی‌خورند، استاد هنوز منتظره تا جواب سوالش رو بدم. ولی مشکل اصلی من هنوز حل نشده، چرا زنگ گوشی قطع نمیشه و مهمتر از اون،اون لعنتی کجاست؟ یک دفعه بدنم کرخت میشه، سرم گیج میره، یه لحظه چشمام رو می‌بندم و وقتی چشمام رو باز می‌کنم خودم رو توی تخت خوابم می‌بینم٫ گوشیم هم بالای سرمه و صدا آلارم‌ش رو می‌شنوم، هنوز گیجم. دقیق نمی‌دونم که چه اتفاقی افتاده واسم. معلم٫ بچه‌ها٫ کلاس ... چه شدند؟ کمی در همون حالت می‌مونم و فقط فکر می‌کنم. آره، من دیشب خوابیدم، خواب دیدم، خواب چند روز زندگی کردن در خواب رو دیدم و به ناگاه با صدای آلارم موبایلم از خواب بیدار شدم. می‌دانی به چه فکر می‌کنم؟ اینکه هم‌اکنون هم مطمئن نیستم که آیا واقعا بیدار هستم یا نه. یا اصلا به فرض که بیدار هم باشم، از کجا مطمئن باشم از این بیداری روزی بیدار[تر] نخواهم شد. اصلا بیداری را چه معنا کنم؟

وهم می‌دانند روزی را که همگی‌شان را از خواب بیدار می‌کند. ولی وجود دارد، چه دلشان بخواهد یا نه. روزی می‌آید که در خیابان، در بستر خواب،‌ هنگام رانندگی یا حتی میانه‌ی کلاس درس از خواب بیدارشان می‌کنند و می‌گویند بله، دیگر وقت رفتن است.


* بنز می‌شی میای زیر پام، فقر می‌شی میای تو جیبام ... [خوب است حداقل مید‌انم (در واقع صرفا حس می‌کنم) که ساخته شدی برای آزمودن‌مان] :غیر گنگ

  • 301 Moved Permanently


و من مضطرب و دل نگران به تو گفتم:

که پر از تشویشم

چه شود آخر کار؟

و تو گفتی آرام که خدا هست کریم
پاسخی نرم و لطیف
که به من داد یک آرامش شیرین و عجیب


+استرس + خلصه + بی حسی و بی تفاوتی + حساسیت زیاد!

  • :)