RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

خسته ترین

جمعه, ۲۱ تیر ۱۳۹۲، ۰۲:۲۴ ق.ظ

به حرم نرفته از حرم بر می گردی. پنجشنبه است ولی یه دو ساعتی ازش گذشته. یعنی الان توی فردای پنجشنبه ایم. یعنی الان دو ساعت از دیروز گذشته٫ یعنی الان فرداست!

معده ات گشنه است. چشات درد می کنه٫ سیاهی می رن. بدنت خوابش میاد. مغزت گز گز می کنه. یه قسمتایی دیگه ای هم نیازهای خاص خودشونو دارند بلاخره. آهان گردنت یادت رفت. گردنت هم از دیروز به خاطر این همه سرکلاس و لپ تاپ و موبایل نشستن درد گرفته٫ نشستی توی لابی٫ بندگان خدایی منتظرند که تو فردا صبح کد پروژه شون رو بهشون تحویل بدی ولی این باگ لعنتی چهار ساعتی هست که اعصابت رو بدجور خورد کرده و تویی که مسئول به نتیجه ای و نه تلاش! نیم ساعت دیگه سحری هتل آماده می شه. بچه ها هم کم کم از حرم برخواهند گشت. یه پکیج میوه توی یخچال اتاق چشم انتظاره. ولی اتاق طبقه سوم بلوک روبه رویه٫ لپ تاپ هم به شارژ. نمی شه کاریش کرد. پس مجبوری معده رو گشنه نگه داری. آبجکته علی آقا فردا ازم کد می خواد می خوام شرمنده ش نشم. خودت کمک ش کن خیلی حرص نخوره از دستم. گناه داره بنده خدا. :صورت مسئله ای که حذف شد. :دی+پی

کاش می شد همین جا لم بدم بخوابم یه نیم ساعت. بچه هم که همینطوری رفت گرفت خوابید. عادت کردم تقریبا. زندگی همین جوریاست. آقا این روحانیه (نه اون روحانی از نوع حسن ش) چه اهل حال بود. ندیده بودم تا این حدش رو از نزدیک. برگشتم به مسئول اینجا می گم اگه همین جور پیش برن حج آقاها سال دیگه ظرفیت رو باید دوبل کنید. ما تنهایی نمی یام٫ حالا خودتون می دونید.

لبخندی می زنه.

یکی از دور اومد در لحظه. چشام سیاهی رفت. صورت ش رو ندیدم کاملا. نگران خودم شدم در لحظه. پام هم سر می شه گاهی٫ دارم مرض قند می گیرم. کچل هم که بودیم. حرف هم که درست حسابی نمی زدیم از بچگی٫ مغزمون هم که کلا تعطیل بود.

دیگه واقعا دارم به کمال و غایت خودم نزدیک می شم. امیدوارم. پخته نشده سوختیم رفت پی کارش!‌ :راضی از امید به زندگی

باید یه فکر دیگه ای کرد. مستقل از INF تا هندونه ای که با یه دست برداشته. باید یکم برنامه رو عوض کنه. باید برنامه رو یکم ببره سمت برف بازی٫ یکم خوب خوش بگذرونه٫ یکم خوش خوب بگذرونه.

خب دیگه بستونه! واقعا از این همه چرت خوندن حوصلتون سر نرفت٫ انگشت های من که یکم سرشون رفت.

  • ۹۲/۰۴/۲۱
  • 301 Moved Permanently

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی