RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

چراغا رو خاموش کن...

جمعه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۴۴ ب.ظ

و بعد از هزاران سال فکری۱ به این نتیجه می رسی که آدمی نه تنها با منطق مطلق به جای خوبی نمی رسد بلکه همان منطق مطلق (هر چند هم که پایه هایش قوی باشد و هر چه با رموز آفرینش همخوانی داشته باشد) نه تنها او را به سوی کمال نمی کشد بلکه از هر آنچه باعث رشد و تعالی است دور می کند.

آدمی باید گاهی برای اینکه مطمئن شود مسیرش درست است مغزش را از برق بکشد٫ چراغ ها را خاموش کند٫ چشم هایش را ببندد٫ پنبه در گوشش کند و سپس شروع کند به ندای قلب اش گوش دادن و با همان چشمان بسته و گوش های بسته به سمت ندای قلب ش حرکت کند و بعد از مدتی راه رفتن مغزش را دوباره به برق بزند و فرض کند که این شرایط بهترین شرایطی است که می تواند پیش بیاید و منطق اش را با شرایط جدیدی که در آن قرار دارد کالیبره کند و به زندگی ادامه دهد.

: به همین سادگی٫ به همین خوشمزگی! :سوت+دی


* یک جورایی حسم اینه که منطق همیشه ماکزیمم نسبی آدم رو در شرایطی که توش قرار داره پیدا می کنه٫ حالا واسه اینکه تو تابع تخیلی(!) سینوس کسینوسی زندگی آدم همیشه یه جا ایست نکنه باید گاهی از اون بازه ی که توش ماکزیمم نسبی پیدا کرده کلا خلاص شه و بره تو یه بازه ی دیگه٫ شاید رستگار شود! :پی

** نمی دونم چرا دوباره یه مدتی ه به سرم زده برم معماری بخونم. آخه یکی نیس بگه بچه نونت کمه٫ آبت کمه٫ فان نداری تو زندگی٫ اینم آخه حرفه؟! چه فازیه؟! :پی+دی



۱. یه چیزی تو اوردر سال خورشیدی٫ البته برای شمارش تعداد رکوئست های ذهنی. :عینک آفتابی + علاف
  • ۹۱/۰۳/۱۲
  • 301 Moved Permanently

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی