RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

RealHOOD

با یک پارچ شکلات ِ تلخ و یه فنجون آب ِ یخ

درد بی دردی دوایش آتش است٫ آتش است٫ آتش است...

سه شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۱، ۰۳:۵۶ ب.ظ

من که هنوز بعد از یه عمر زندگی بین سنتور و سازدهنی و ستار و ویالون نمی دونم کدوم یکی رو ترجیح می دم چه طوری می تونم عمرم رو به بازه های ده سال ده سال تقسیم کنم و کارهایی رو که دوست دارم توی هر کدوم از اون بازه ها انجام بدم رو بنویسم رو کاغذ؟!

صفر تا ۱۰ سال

۱۰ تا ۲۰ سال

۲۰ تا ۳۰ سال

۳۰ تا ۴۰ سال

۴۰ تا ۵۰ سال

۵۰ تا ۶۰ سال

۶۰ تا ۷۰ سال

کافیه مثلا؟! :پی

از صفر تا ۱۰ اش که یادم نمی آد کلا هدف چی بوده٫ از کلش فقط علاقم به شکلات و پشمک و شطرنج و ماهی عید یادمه.

از ۱۰ تا ۲۰ اش هم که کلا دغدغه بوده٫ از پینگ پنگ و رالی داکارت و اسکیت و کوهنوردی گرفته تا تیزهوشان و المپیاد و کنکور٫ تا الان.

از الان به بعدش گیج ام کرده. یعنی از ۲۰ تا ۳۰ . یک پسر (مرد؟!) Fresh که کلی کار می تونه بکنه و زاویه ی حرکتش هم هر چیزی می تونه باشه٫ با انعطاف خیلی زیاد و قدرت و انرژی فراوان. موندم چه جوری کنترل ش کنم و به چه زاویه ای بکشونمش.

از امام صادق علیه السلام می شنویم که می فرمایند: «دو موجود حریص و بسیار گرسنه هستند که هیچ گاه سیری نمی پذیرند: یکی طالب و حریص دانش و دیگری حریص بر مال».

مگه حرص به ذات بد نیست؟ خب چه کنیم؟ اگه دنبال علم نریم٫ دنبال مال هم نریم٫ (در حالی که جفتش حرص آورند به قول ملت!) علم بهتر است یا ثروت رو چه کار کنیم پس؟

سخته. خیلی جای فکر داره٫ خیلی...

خیلی...

از ۳۰ تا ۴۰ اون چیزی که از ۲۰ تا ۳۰ کاشتیم رو برداشت می کنیم تا یه حد خوبی.

از ۴۰ به بعد هم که یه جورایی سرازیری ه دیگه٫‌ هر چی خودش بخواد... :چشمک+پی+دی


  • ۹۱/۰۳/۱۶
  • 301 Moved Permanently

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی